وارثان زمین

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «شهید» ثبت شده است


با هم وارد مغازه می شویم:من و تو و دوستت!

قفسه ی آل استارها آنقدر جذاب است که قدرت فکرکردن در مورد مدلهایِ دیگر را از ما می گیرد...

به سمتِ قفسه می رویم ...

سبزِ چمنی را با ذوق به دوستت نشان می دهی و می گویی:وای مهلا!همونه که می خواستم!

ببین چقدر به مانتوم میاد؟!

و ناخودآگاه چشمانِ پسرکِ کفش فروش همراه چشمانِ منو سایر مشتریانِ مغازه از شال زردرنگت تا رویِ تونیک سبزِ تو می لغزد و تو هیچ بفکر چشمان پسرک نیستی که همراهِ تونیکت،چسبیده به اندامت و کنده نمی شود!

مهلا (ایولی) می گوید و دست می برد رویِ صورتی ترینشان که حسابی دلِ مرا برده!

شیطنت آمیز به تو می گوید:نمیشه با تاب دامن سرخابی،آل استار صورتی پوشید؟!

و چقدر مستانه خنده ی تان به هوا می رود !

سرم را که بر می گردانم انگار شهر فرنگ را گذاشته اند مقابلم . . .

آبی ، نارنجی ، زرد ، صورتی ، بنفش . . .

چقدر دوستشان دارم اما - حجابم - را بیشتر! . . . زود از ذهنم بیرونشان می کنم . . . سریع مشکی ترینشان را بر می دارم . . . پسرک طعنه آمیز می گوید:خوبه!به چادرت میاد . . . !

پول کفش ها را روی میز می گذارم و خودم را لا به لایِ این آدمهایِ رنگارنگ گم می کنم . . .

تو می مانی و چشمانِ چسبیده ی پسرک که شبیه ایستادن بر سُرسُره ای مدام از بالا تا پایین بدنت لیز می خورد!

چادرم را به آغوش می گیرم . . .

خدایا شکرت که او نمی گذارد نگاهِ حرامی بر من بلغزد!

  • vares zamin

  • vares zamin

یکی از کاربران شبکه اجتماعی افسران در مطلبی که در این شبکه اجتماعی منتشر شده است با رویکردی انتقادی نسبت به پوشش برخی زنان در کشور، با انتشار تصویری از رزمندگان جنگ ایران و عراق که در حال پوشیدن لباس غواصی هستند، یاد و خاطره آنان را گرامی داشته است.


این کاربر شبکه اجتماعی "افسران” با انتشار این عکس نوشت:

«رفقایی که سن و سالشان زمان ساپورت پوشیدنشان ، آن زمانی که هم سن و سال من و تو بودند. جوان بودند و زیبا…غواصی می پوشیدند البته فرقش این است که آن زمان قیمتش گران بود… اصلا گیر نمی آمد می گفتند اگر خواستید تیر بخورید. سرتان را جلو بگیرید نکند لباس پاره شود ها! جنازه های رشید و بیجانشان را از داخل لباس در می آوردند و جوان دیگری را ساپورت پوش می کردند …»
خ                                       


  • vares zamin
همت همت مجنون

حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
 مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده ...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده ...
همـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــت جان

فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
کمک می خوایم حاجی .......
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــ ــــــــ برسونند

داری صدا رو.......
همت همت مجنون.......

ا
  • vares zamin