وارثان زمین

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است


خسته نشدی از جلوه نمایی تن در بازار اسیران هوی و هوس ؟!

خسته نشدی از نگاه های پر از هوس و شهوت ؟!

خسته نشدی از حقارت و ذلالت ؟!

خسته نشدی از بنده شیطان بودن ؟!

خسته نشدی از خون کردن دل مهدی(عج) فاطمه(س) ؟!

خسته نشدی از عهد شکنی های پیاپی ات با خداوند؟!

مرگت که رسید ؛

جسمی که سالها مایه ی فخر فروشی و جذب نگاه های هرزه بوده رهایت میکند...

آنوقت تو هستی و کوهی از گناه...

تو هستی نگاه های تحقیر آمیز...

تو هستی و نگاه های اهل بیت و شهدا...

  • vares zamin

در آینده ای نزدیک نگاهی به دور و برت بیندازیک وقت هایی می شود که خودت راتنها چادریی کلِ خیابان 

می بینی لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:خدایا ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ

یه دونه باشم.شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برای او (خدا) هم یکی یک دانه باشی...مبادا

تلخی این نگاه ها محبت چادر را از دلت سرد کند....مبادا..غصه نخور این روزها حسین هم غریب است...

مـادر هم غریب است ،زینب هم غریب است، رقـیه هم غریب است، روزگار غربیست ..

  • vares zamin

وقتی داشت میرفت پای تخته سیاه تا مساله استاد رو حل کنه،
گوشه چادرش به زمین کشیده می شد.

یکی از پسرای کلاس نگاهی به عقب کلاس کرد و گفت :

یادمون باشه به شریف بگیم دیگه نمی خواد کلاس رو جارو کنه.

کلاس پر شد از خنده دانشجوها.......

دختر نگاه پرمعنایی به پسر کرد و گفت : قبول .

اونوقت کی میخواد تو رو جمع کنه؟؟؟؟؟

 این بارصدای خنده ها بلندتر شد..


  • vares zamin

  • vares zamin


آهای دخــــتر خـــانوم؟!؟!؟!

دختر خانمی که میگی با چند تا پسر دوستی و به این کارت افتخار میکنی...

دختر خانمی که به اتو زدن و شماره گرفتن افتخار میکنی...

دختر خانمی که چپ چپ نگاه کردن یه پسر و میری واسه

دوستات تعریف میکنی و دلت خوشه که دوستات به تو حسودیشون شده...

دختر خانمی که میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون،

 برات صف کشیدن وکیف میکنی....

بعله با شمام خوشحال نباش عزیزم جـــنــــس ارزون زیـــــاد مــشـــتــــر­ی داره!!!

  • vares zamin

حجاب چیه؟ مهم اینه که دل آدم پاک باشه!


دوست داشتن به دله، بی خیال ظاهر

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه


با تشکر از دوست گرامی م .میرزائی

  • vares zamin

سلامتی اون دخترا که وقتی دو تا لات میبینن عوض لبخند چادرشونو محکمتر میگیرن…

سلامتی دخترایی که چادرشون خاکی و گلی و خیس میشه ولی از سرشون باز نمیشه……

سلامتی دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره…….

سلامتی دخترایی که آروم قدم برمیدارن و سنگین که مبادا دل نامحرمی بلرزه……..

سلامتی دخترایی که زیباییشونو عرضه نمیکنن به هر کس و ناکسی…….

سلامتی دخترایی که از هر کس و ناکسی دل نمیبرن………..

سلامتی دخترایی که بهشون میگن امل ولی سرشار فهم ودانایی ان و بازم سکوت میکنن تا مبادا ترک بردارد چینی نازک عفت شون……..

وسلامتی دخترایی که میراث زهرا(سلام الله) رو خوب حفظ کردن
ســلامـــتـــی هــمــشــون صــلــــــوات….

  • vares zamin



فرهنگ انتظار در برابر فرهنگ ابتذال
یکی از مهمترین خصوصیات دوره غیبت امام عصر (ع) وجود تعارضات و فتنه های فرهنگی اخلاقی و دینی و رواج و تکثیر انواع مکاتب و باندهای ضد اخلاقی و ضد خانواده است. در این دوره ناهنجاری ها و قانون شکنی های دینی، بی حیایی (1) و سنت شکنی ملی رواج می یابد و هویت فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد و جوامع در مخاطره ی شدید قرار می گیرد. یکی از بدترین حملات و تخریب ها در این دوره، متوجه کانون خانه و خانواده است و گروهها و مکاتب فاسد در این خصوص پایه گذاری می گردد.
یکی از شایعترین مکاتب امروزی در جهان غرب که در دنیای شرق و در بین مسلمین نیز بی تأثیر نبوده، نهضت فمینیستی و در کنار آن شیطان پرستی با شاخه های گوناگون خود می باشد. اساسی ترین هدف این گروهها و باندها فروپاشی نهاد خانواده و ایجاد گسست فرهنگی بین نسلهای گذشته و حال و آینده و تکثیر و تولید نسلهای آلوده وغیر قانونی و ترویج شهوت پرستی و خطاکاری و استحاله فرهنگی در کارکرد زن و مرد و نظام خانواده و خانه داری است.
آنان برای تحقق استحاله فرهنگی تلاش می کنند تا انسانها را از مدار فطرت و قانون طبیعت خارج نمایند و عصیان و تمرد در برابر خدا، قانون، نظم و خانواده و اصالتهای آن را نهادینه و عادی نمایند و در یک کلام فرهنگ ابتذال را جانشین فرهنگ و تمدن و اخلاق اصیل نمایند. در روایات اهل بیت(ع) این دوران و شاخصه های آن پیش بینی شده است و به عنوان هشدار و ایجاد آماده باش از آن خبر داده شده است.
از مؤلفه های خانواده های مهدی باور، شناخت آسیب ها و آفات این دوره و حفاظت و تنزّه از آنها بویژه در موضوع خانه و خانواده و جایگزینی فرهنگ «انتظار» در برابر فرهنگ «ابتذال» است.
در روایات اهل بیت (ع) ناهنجاری خانوادگی دوره آخرالزمان و دوران غیبت تبیین شده تا محبّان اهل بیت (ع) با مراقبت شدید، خانواده های خود را از اینگونه آسیب ها محافظت نمایند.
در روایتی امام صادق(ع) پس از آن که به نشانه ها، علامات، اوضاع و احوال دوره ی آخرالزمان اشاره می کنند، می فرمایند:
(فَکُن عَلی حذَرٍ واطلُب إلی الله النَّجاهَ واعلَم أنَّ الناسَ فی سُخطِ الله عزَّو جلَّ...وَاجتهِد أن یَراکَ الله عزَّو جلَّ فیِ خِلافِ ما هُم عَلَیهِ.) (2)
[(در چنین زمانی) از خشم خدا برحذر باش و از خداوند نجات بطلب و بدان که مردم مورد خشم و غضب پروردگار هستند و... تلاش کن که خداوند تو را در وضعی برخلاف وضع آنها ببیند.]

  • vares zamin

همیشه وقتی از حجاب وحیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم ...

از چادری ها میگیم....

اما امروزمیخوام بگم...

سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی و خم به ابرو نمیاره...

سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...

سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...

سلامتی پسری که سَرشو خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس مردم....

سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتوننه لباس تنگ وشلوارجاستین...

سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه شکیرا والیزابت تیلور ...

دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...

سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...

سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته...

سلامتی اون پسری که  تظاهراتو راهپیمایی رفتنش عین نماز اول وقت میمونه براش...

سلامتی اون پسری که جای نود شب زود میخوابه تا صبح نمازش قضا نره...

سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش تو کلاس باامنیت میشینی وانگارنه انگار

کنارش دختر نشسته...

سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند راه بندازه...به بهانه ی امتحان...

سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مَریض و اون وا نده...

سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه نوای کربلا کربلا میاد...

سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه وآستیناش بالا وآب میچکه...

جوراباشم از جیباش آویزونه...

مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن مهم زود رسیدن به حسینیه اس...

سلامتی اونی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش توشمال...

سلامتی هرچی پسر مذهبی...

سلامتی هرچی بچه حزب اللهی....

سلامتی همشون صلوات...

بگوخوب
  • vares zamin

داری داخل یک کوچه طولانی راه می روی، چپ و راستت خانه های جورو واجور، درهای مختلف با انواع رنگ ها، حیاط های بزرگ و کوچک، حوض و پله و باغچه و ...


اما تو از کجا فهمیدی خانه ای که داری می بینی بزرگ است یا کوچک؟؟؟؟ 

اصلاً تو که نمی بینی حیاطش را ...

تو داخل کوچه هستی و تنها چیزی که می توانی ببینی در است ...

در هایی که بعضی طرح دارند و بعضی ساده، بعضی رنگی و تر و تازه، بعضی زنگ زده و زهوار در رفته...


همینطور که داری به راهت ادامه می دهی، می رسی به خانه ای که درش باز است...

تازه اگرخودت هم نخواهی از سر کنجکاوی هم که شده، باز هم سرت را می چرخانی و همانطور که داری رد می شوی، داخلش سرکی می کشی و بعد اگر کنجکاوی ات ولت کرد به راهت ادامه می دهی...

فکرت مشغول می شود به حیاط و حوض و باغچه و...


آری در باز بود و توانستی داخل خانه را ببینی...

اما اگر در بسته باشد چه ؟؟؟

باز هم می توانی ؟؟؟

معلوم است که نه...


اصلاً اگر آنقدر جلوی در بایستی تا علف زیر پایت سبز بشود هم نمی توانی ببینی چه خبر است در خانه....

اصلاً وقتی در بسته باشد همینطور ردمی شوی و می روی و هیچ چیز این خانه توجه تو را جلب نمی کند چه رسد به اینکه بخواهی داخلش را ببینی....

خلاصه کم کم به انتهای کوچه می رسی و داخل چند تایی از خانه ها را می بینی که در هاشان باز است، بعد می رسی به خیابان...

وارد پیاده رو می شوی و شروع می کنی به قدم زدن...


آنطرف تر چند جوان را می بینی که از کنار همه بی تفاوت رد می شوند و می گذرند ولی وقتی به بعضی ها می رسند جور دیگری رد می شوند، شاید چیزی، حرفی، متلکی هم می پرانند...


از خودت می پرسی چرا؟؟؟ 

چرا فقط به بعضی ها جور دیگری نگاه می کنند؟؟

چرا فقط به بعضی ها متلک می گویند؟؟؟

چرا فقط بعضی ها را اذیت می کنند؟؟؟


جواب با شما


برگرفته شده از itsoftwar.blog.ir
  • vares zamin